قسمت نشد ببینمت خدا نگهداری کنم
از دریا پرسیدن عشق چیست؟ گفت : خشکیدن ... از گل پرسیدن عشق چیست ؟ گفت : پرپر شدن ... از زمین پرسیدن عشق چیست ؟ گفت : لرزیدن ... از آسمون پرسیدن عشق چیست ؟ گفت : باریدن ... از انسان پرسیدن عشق چیست ؟ ناگهان از درونش گفت : جدایی ... ولی اگر از من بپرسند عشق چیست ؟ میگویم : تنهایی
تکیه به شونه هام نکن
من از تو افتاده ترم
ماکه به هم نمی رسیم
بسه دیگه بزار برم
کی گفته که به جرم
عشقیه عمری پرپرت کنم
حیف تو نیست کنج قفس
چادر غم سرت کنم
من نه
قلندر شبمنه قهرمان قصه ها
نه بنده حلقه به گوش
نه ناجی فرشته ها
من
عاشقم همینو بسغصه نداره بی کسی
قشنگی قصه ماست
که ما به هم نمی رسیم
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاده
مسیرم که بمیرمیا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
وقتی میشی نیاز من
اگه نباشی پیش من
اشکای چشمامو ببین
که میریزه به پای تو
بازم که بی قرارمو
دلواپس نگاه تو
تموم هستی منی
بمون همیشه پیش من
اگر شدم
عاشق تونزار که بی تاب بمونم
لالایی شبام تویی
نزار که من خواب بمونم
دارم برات شعر می خونم
شاید به یادم بمونی
فقط یه چیز ازت می خوام
همیشه عاشق بمونی
دوست دارم خیلی کمه
اما جز این چیزی نبود
واژه ها رو ولش کنیم
عشقمو از
چشام بخونکاش رویاهایمان روزی
حقیقت می شدندتنگنای سینه ها دشت محبت می شدند
سادگی مهر و وفا قانون انسان بودن است
کاش قانون هایمان یکدم رعایت می شدند
اشکهای همدلی از روی مکر است و فریب
کاش روزی چشمهامان با
صداقت می شدندگاهی از غم می شود ویران دلم
ای کاش بین دلها غصه ها مردانه قسمت می شدند
دوست دارم تو
سخن گویی و من گوش کنمغم دل را به کلام تو فراموش کنم
سینه بشکافم و قلبم به تو تقدیم کنم
تا بدانی که فقط جای تو در
قلب من است
و الهه ی عشق مرا صدا زد
... عشق را هیچ آرزو نیست مگر آنکه به ذات خویش در رسد. اما اگر شما عاشقید و آرزویی می جویید... آرزو کنید که ذوب شوید و همچون جویباری باشید که با شتاب می رود و برای شب آواز می خواند. آرزو کنید که رنج بیش از حد مهربان بودن را تجربه کنید. و چه زیباست دیدن شوق زندگی در چشمان یک دوست...
تو یه خورشید شکسته من زمین سرد و خسته
بی حرارت وجودت توی دلم غم نشسته
من دیوونه ی عاشق به خیالم تو خدایی
همه شب بیدار می موندم که تو با سحر بیایی
من می خواستم توی رگ هام معنی زندگی باشی
به تن خسته ی عاشق نور آرزو بپاشی
واسه تو فرقی نمی کرد بودن و نبودن من
پای خستمو ندیدی لحظه ی تلخ شکستن
تو غریبه من یه عاشق که برات دل نگرونه
فاصله بین من و تو از زمین تا آسمونه
روزای خوب گذشته کاشکی برمی گشت دوباره
شبای سرد جدایی باز می شد پر از ستاره
کاش می دیدم که نگاهت پر عشقه مهربونه
از لب تو می شنیدم غزل های عاشقونه
تن من پر از شکایت دل من پر از حکایت
من می خواستم با تو باشم برسم تا بی نهایت
باز هم امشب مثل هر شب
تو دلت برام دعا کن
نم نمک سکوت بشکن
زیر لب خدا خدا کن
باز هم امشب مثل هر شب
پر کن از صدات هوا رو
قرق سکوت بشکن
تازه کن ترانه ها رو
وقتی ستاره مردش – دوباره غم آمدش
نشست رو همه قلب ها – دوباره صبر آمدش
وقتی ستاره مردش – به همه چشمک میزد
تو چشم همه ما - دوباره لبخند میزد
وقتی ستاره مردش – آسمان ابر نداشتش
با اینکه خیلی دوست داشت- هیچ گریه ای نداشتش
ستاره مرد آدم ها – رحم کنید به پروانه ها
رحم کنید به شمع سوخته – به لحظه هایه مونده
ستاره بی ستاره – شب شب درده ناله
هر طرف را بنگری – نه شمع نه پروانه
میخانه سوت کوره – درد عاشقا غروره
قلب همه شکسته – ساقی بی پیمانه
حالا ماه تویه آسمونه – بی ستاره بی نشونه
یکی نشد پیدا شه – با من تنها همراه شه
رفتی و خاطره های تو نشسته تو خیالم
!
به دریا بزن قایقت می شوم
…
روبروم نشستی اما از غریبه کم نداری
روبروی من نشستی توی چشم تو ستاره
از صدای تو شنیدم که دلت دوستم نداره
تو مگه قسم نخوردی دلمو تنها نذاری
هرگز از روز جدایی سخنی به لب نیاری
حالا روبروم نشستی حرف تو فقط جدایی
تو قسم نخورده بودی که یه دنیا بی وفایی
تو قسم نخورده بودی روزی عشق تو میمیره
نور یک ستاره یک شب جای مهتاب و میگیره
.